رقص یلدااستاد ناصر نظر
هارمونی در آسمان

هارمونی در آسمان

در 1619، یوهانس کپلِر، اخترشناس و ریاضی‌دان آلمانی، کتابی نوشت به نام «هارمونیکه موندی» که یعنی هارمونی جهان. او در این کتاب نظم کیهان را به زبان هندسه بیان می‌کند و می‌گوید:

«حرکت اجرام آسمانی همانا ترانه‌ای است مستدام که برای چند خط آوازی نوشته شده است... اما آن را با گوش نمی‌توان شنید، بل‌که باید آن را به جان گرفت و به عقل دریافت...»

«... موسیقی آسمان‌ها نظمی ریاضیاتی است همچون سنگ‌هایی بر کناره‌ی رود بی‌پایان زمان.»

کپلر در این کتاب شباهتی میان سرعت حرکت سیارات در مدارهای همسایه و نسبت‌های موسیقایی پیدا کرده بود و می‌گفت تصادفی نیست که ما هفت درجه‌ی صوتی اصلی می‌شناسیم.

این ایده فقط ایده‌ی کپلر نبود و از چندین و چند قرن پیش‌تر فیثاغورث و پیروانش هم بر همین باور بودند که فواصل موسیقایی با فواصل سیارات و مدار حرکتشان رابطه دارد.

بنا به شناختی که از کپلر برایمان به میراث مانده است، می‌توانیم بگوییم که موسیقی صرفا مجموعه‌ای از قراردادهای دلبخواهی نیست، بل‌که پدیده‌ای فیزیکی است که در نتیجه‌ی لرزش هوا ایجاد می‌شود و چنانچه هوایی در کار نباشد، ما هم نخواهیم توانست که این پدیده‌ی فیزیکی را بشنویم.

این ایده که در آسمان‌ها صدایی جریان دارد که ما نمی‌شنویم، برای بسیاری از موسیقی‌دان‌های امروزی بهانه‌ای شد تا آثاری در این باره بنویسند.

فیلیپ گلس، آهنگ‌ساز آمریکایی، در 2009 اپرایی به نام «کپلر» نوشت و پل هیندمیت، موسیقی‌دان آلمانی، سمفونی‌ای همنام با کتاب کپلر نگاشت و بعدها از همین سمفونی در اپرایی با همین نام استفاده کرد.

هرچه باشد، انسان همیشه در جستجوی مبنایی برای توضیح دادن چیستی موسیقی بوده است و یکی از این توضیح‌ها را نیز همچون فیثاغورث و کپلر در آسمان جسته است.