با کودک ، در خانه
موسیقی و بازی در کنار هم چه فایدهای دارد؟
احتمالا بارها شنیدهاید که انسان موجودی موسیقایی است. همینکه نوزاد به صدای موسیقی واکنشهای آشکار نشان میدهد، کافی است تا باور کنیم که انسان موجودی موسیقایی است. حتی بچه در زهدان مادر هم به نوای موسیقی واکنش نشان میدهد. فیلمهای بسیاری از کودکان دیدهایم و مثالهای زیادی در یاد داریم که کودکان با موسیقی به جنبش درمیآیند و دور تا دور اتاق یا آشپزخانه میچرخند و شادیکنان آشپزی والدین را تماشا میکنند. کمی هم که بزرگتر میشوند، هدفنها را در گوش میگذارند و دیگر مگر میشود یک دقیقه با آنها حرف زد؟ نوجوانان هم که بخش مهمی از مشترکاتشان با دوستهاشان بر سر موسیقیها و سلیقههای مشابهشان است. همهی بچهها و راستش همهی انسانها در جان خود موسیقی دارند و طبیعت ما با ریتم طبیعت درآمیخته است.
حالا به لطف پیشرفتهایی که در علوم اعصاب و روانشناسی کردهایم، با استناد به آزمایشهای علمی میدانیم که موسیقی برای هر بنی بشری مفید است: موسیقی ملایم از اضطراب جان میکاهد و تا حد زیادی تشویش روزانه را میزداید و به تنظیم ذهن و تن کمک میکند. کودکانی که متلها و ترانههای محلی را از بر میکنند، یا میتوانند ریتم قطعهای را روی پای خود بدنکوبه کنند، یا به هر شکلی با نوای موسیقایی پیوند مییابند، در واقع منطقههای متنوعی از مغز خود را به کار میگیرند و مهارتهای اندیشهورزی خود را توسعه میبخشند.
ریتم، ریتم، ریتم
بسیاری از آموزششناسان، از سدهی بیستم تا کنون، به اهمیت ریتم و وجود فراگیر آن در هر گوشه کنار اشاره کردهاند. شاید ابتداییترین و در ضمن مهمترین ویژگی ریتم، پیشبینیپذیر بودنش است. هر آدمی میتواند با یک بار شنیدن یک جملهی ریتمیک، تکرار آن را حدس بزند؛ کودکان در این کار خیلی چالاکترند و بهتندی میتوانند جملههای ریتمیک را بشناسند و آنها را پیشبینی کنند. گاهی میشود که کودکی از والدینش میخواهد تا یک داستان را بارها و بارها برایش بخوانند یا یک ترانه را بارها میخواهد برایش پخش کنند. این اصرار آنها به بازشنیدن یک چیز به همین کنش شناختی آنها بازمیگردد. آنها با هر بار تکرار یک گام در شناخت خود به پیش میروند. لیکن ریتم معمولا یک پدیدهی موسیقایی محض به شمار میرود و والدین هم در خانه کاری به ریتم ندارند و همراه کودکان خود تلاشی برای درک ریتم چیزها نمیکنند. تصور بسیاری از والدین موسیقایی این است که فعالیت موسیقایی کودکشان به کلاس محدود میشود و ریتم و این چیزها هم جایش در کلاس است. این تصور به آن معناست که کنشهای مختلف موسیقایی در کلاس شروع میشود و در همان کلاس هم به پایان میرسد. راستش همین نظم کلاسی هم خودش برای کودک نوعی ریتم است و یاد میگیرد تا با همین ریتم انتظارات و تصورات خود را تغییر بدهد. با این همه، نظم کلاسی ضرورتا یک رویهی سختگیرانه نیست که فقط و فقط در چهارچوب کلاس محصور میشود، بلکه نظم کلاسی مجموعی است از شگردها و روشهایی که برای انتقال و درونیسازی دادهها و مفاهیم به کار گرفته میشود. اگر در خانه نیز کار کلاسی را ادامه بدهیم، بیگمان کودکان را به ساخت دادن الگوهایی برای پیشبینی سوق خواهیم داد.
فکرهای تازه برای شکل دادن به نظم خانگی
نظم خانگی را باید به شکلی تنظیم کرد تا کودک در هر لحظه از حیات خانگی خود در پی شناختن ریتم و نوای جهان پیرامونی باشد. اصلا چه بهتر که روز را با موسیقی شروع کنیم؟ برای مثال، از این پس، نظم تازهی خانگی را با پخش موسیقیهای دلخواه طراحی میکنیم و کودک را با همین صدا از خواب بیدار میکنیم. بچههای کوچکتر میل دارند که موسیقیهایی را بشنوند که در مدرسه یا کلاس شنیدهاند و با آن آشنا شدهاند. مثلا ترانههایی که در مهدکودک برای شستن دست و صورت آموختهاند، برای بیدار شدن هم به کار میآید و شروع خوبی برای صبح است.
یکی دیگر از کارهای مفیدی که میتوان در خانه به همراه کودکان انجام داد تا نظم ذهنی آنها آمادهی پیشبینی و شناخت موسیقی شود، سازنوازی است؛ اما ممکن است والدین نوازندگی سازها را از پیش نیاموخته باشند و نتوانند با کودک خود همراهی کنند. همین نقطه هم شروع خوبی است تا نظم تازهی خانگی را بر اساس همین امر شکل بدهید: اول از همه والدین میتوانند در کلاسهای آشنایی با مقدمات موسیقی شرکت کنند و با ریتم و شمارش موسیقایی و سلفژ خو بگیرند.
اگر هم در خانه سازی در اختیار ندارید، میتوانید به منابع مرکز موسیقی پارس برای ساختن سازهای دستی رجوع کنید و سازهای خود را در خانه و با استفاده از وسایل عموما دورریختنی بسازید و با فرزند خود به نواختن و اجرای ریتمهای ترانهها و تمرین موسیقی بپردازید.
صدای وسایل خانه و آشپزخانه را درآورید
هرچند نباید صدای بزرگترها را درآورد، اما گاهی بد نیست صدای چیزها را درآوریم و ببینیم هر وسیله چه صدایی دارد. البته در این روزها نمیتوان توصیه کرد که روی وسایل گرانقیمت خانه بکوبید، اما چرا صدا قوطیها و بطریها و چیزهای دیگر را درنیاوریم؟ قابلمههای کهنه، جعبههای چوبی و پلاستیکی و فلزی، و ملاقه و هرچه میتوان از آن استفاده کرد، در این کار به درد میخورد. هر بار مجموعی از صداها را به همراه هم بیازمایید و چند تا از این سازهای ساختگی را کنار هم بچینید و در کنار فرزند خود دستبهکار شوید و ریتمی را همراه او بهدرستی اجرا کنید. حتی پیشنهاد میکنیم که فیلمی از نوازندگی خود تهیه کنید و از هنرآموزگار فرزندتان نظر بخواهید که چقدر در اجرای ریتم بهدرستی رفتار کردهاید.
به خاطر بسپارید که صداها کیفیتهای مختلفی دارند: سرعت، کشش، بلندی یا آهستگی صداها را با هم آزمایش کنید و از فرزند خود بپرسید که به نظرش مثلا اگر با ملاقهی چوبی بر قوطی فلزی چای بکوبد، صدای بلندتری حاصل میشود، یا با قاشق فلزی؟ دربارهی پاسخهای او گفتوگو کنید و بپرسید که چرا چنین فکر میکند!
پرورش اعتمادبهنفس
اگر شما والدین کودک موسیقایی هستید، اما خودتان صرفا برای کمک به یادگیری کودک پا به دنیای موسیقی گذاشتهاید، احتمالا متوجه شدهاید که فرزندتان در بسیاری موارد خیلی زودتر از شما میتواند موسیقی را دریابد. پس به او اجازه بدهید تا شما را به دنبال خود بکشاند. از او بخواهید تا ریتمی را اجرا کنید و سپس شما تقلیدش کنید. حالا هرکدام باید بتوانید چیزی به این ریتم اضافه کنید. یادتان باشد که کودک شیفتهی تکرار است و به واسطهی تکرارها میآموزد؛ بنابراین نباید خیلی هم از الگوهای ابتدایی فراتر بروید. مگر اینکه فرزندتان در سالهای نوجوانی باشد.
پس از تمرین پیروی، حالا نوبت پیشتازی است. خودتان جملهای ریتمیک را ادا کنید و از کودک بخواهید تا این جمله را تقلید کنید و در گام بعدی، ریتمهای ابتکاری همدیگر را با هم اجرا کنید و قطعهای ریتمیک بسازید.
شنیدن موسیقی در کنار یکدیگر
وقتی همراه با هم به موسیقی گوش میدهیم، میتوانیم این کار را خودآگاهانهتر انجام بدهیم. مثلا از کودک خود بخواهید تا راجع به سرعت، شدت، یا دیگر جزئیات آن حرف بزند. آیا میتوانید ریتم قطعه را تشخیص بدهید؟ آیا میتوانید بگویید که در هر دقیقه چند ضرب ادا میشود؟ میتوانید ثانیهشمار تلفن همراه را روشن کنید و ضربها را بشمارید.
کنشهای موسیقیایی نه صرفا از سر آموزش موسیقی که برای برقرار کردن نظمی است که کودکان معمولا فقط در کلاس تجربهاش میکنند و وقتی به محیط خانگی بازمیگردند، دیگر چندان به آن توجهی نمیشود. اگر نظم کلاسی را در محیط خانگی نیز به کودکان نشان بدهیم، آنها خودشان بهتر از هر کس میتوانند به خودشان آموزش بدهند. نکته اینجاست که ما باید بتوانیم کار یادگیری آنها را تسهیل کنیم و از همین روست که در بسیاری از موارد از اصطلاح تسهیلگر استفاده میشود تا نشان بدهیم که کار آموزگار تسهیل کردن امر یادگیری است. سقراط میگفت: «آموزگار همچون قابله است، کار او آسان کردن است.»