لذت موسیقی
ویرجیل تامسن، آهنگساز و منتقد آمریکایی، میگفت برجستهترین شارح موسیقی کسی نیست جز لنارد (لئونارد) برنستاین. واقعا هم کسی بهتر از برنستاین نبوده که موسیقی را برای ما شرح بدهد و احتمالا به این زودیها هم کسی نمیآید که بتواند همچون او برای ما از موسیقی بگوید.
لئونارد برنستاین، در رشته برنامههایی تلویزیونی با زبانی روشن از موسیقی میگوید. برای نمونه در قسمتی، بچهها را گرد میآورد و به آنها میگوید که قرار است تا سمفونی پنجم بتهوون را بازنویسی و اجرا کنند.
او شرح میدهد که قرار نیست از چیزی بهجز نوشتههای خود بتهوون استفاده کنند و صرفا از دستنویسها و چرکنویسهای خود بتهوون استفاده خواهند کرد تا بفهمند چرا بتهوون برخی نتها را کنار گذاشته و سمفونیاش را به این شکل فعلی نوشته است.
روی زمین برگ نخست از پارتیتور اصلی سمفونی پنجم نقش میشود. سرکلید سه نت سی، می، و لا بمل را نشان میدهد و میزاننما یا عدد میزان دوچهارم نیز وزن را تعیین میکند. چهار نت سلسلسل میبمل که شاید مشهورترین چهار نت تاریخ موسیقی باشد، سرآغاز سمفونی را اعلام میکند.
سه سل و یک می بمل چرا تا این حد مهم است؟ مگر این چهار نت ساده چه در دل دارند که اینقدر مشهورند؟ برخی گفتهاند که بتهوون هنگام پیادهروی در وین از آواز پرندگان به این ایده رسیده است و به یاد سرنوشت افتاده که بر در میکوبد. برخی هم میگویند که ترومپتها همان شیپورهایی هستند که روز قیامت را بشارت میدهند...
لیکن هیچیک از این تفسیرها چیزی به ما نمیگوید. حقیقت در نتهای بعدی نهفته است؛ همهی نتهای بعدیای که در پانصد میزان بعدی موومان نخست آمده است.
بتهوون بهتر از هر آهنگساز پیش و پس از خودش میدانست که چه نتهایی باید در پی این موتیف چهارنتی بیاید تا سمفونیای بینقص پدید آید. البته این کار برای او هم کار آسانی نبود.
بتهوون هشت سال تمام روی دوازده نسخهی مختلف از این اثر کار کرد تا سرانجام به تم و هارمونی و ریتم دلخواهش رسید. اکنون باید به این تم و ریتمها در قطعههای موردنظرش حال و روحی سمفونیک میبخشید.
چهار نت اول سمفونی درواقع سکوی پرتابی است برای شکلگیری فرم سمفونی. کارکرد حقیقی فرم این است که ما را به سفری پرماجرا و نیمساعته ببرد، سفری که در آن حتی یک نت هم به اشتباه اجرا نمیشود.