بازیهای محلی و موسیقی
کودک در حین بازی کردن، دنیا را میشناسد. جروم برونر، روانشناس آمریکایی، میگفت بچهها در حین بازی کردن جلوی محرکهای حسی اضافی را میگیرند تا بتوانند چیزهای پیش رو را بشناسند.
به باور کارل ارف، آموزش موسیقی باید با همین کنش طبیعی کودک آغاز شود. یعنی باید در کلاس موسیقی از بازی استفاده کنیم تا کودک بتواند بهدور از محرکهای حسی اضافی، روی موضوع درسی متمرکز شود.
بسیاری از بازیهای کودکانه در سرزمینهای مختلف با هم مشابه است. مثل قایم باشک. لیکن بازیهایی هم هست که مختص به منطقههای بومی است و چه بهتر که در آموزش موسیقی در محلات و مناطق بومی از همین بازیها استفاده کنیم.
یعنی هنرآموزگار خوزستانی، میتواند از بازیهای محلیای چون «تخته لیچ» یا «بخچه گرک» برای آموزش ریتم استفاده کند، یا هنرآموزگار گیلانی از بازی عروسکی «آهو چره» کمک بگیرد و از اشعار محلی استفاده کند تا هنرجو بهسرعت مفاهیم را دریابد.
اهمیت استفاده از بازیها و اشعار و متلهای محلی در این نکته است که هر آدمی به زبان و تکیهها یا بهاصطلاح موسیقایی، به آکسانهای گویش محلی خودش خو میگیرد و خیلی زود آنها را میشناسد.
وقتی در حین آموزش مفاهیم مختلف موسیقی از مواد آموزشی محلی استفاده میکنیم، درواقع یک مرحلهی شناختی مهم را بهسرعت طی میکنیم و هنرجو را وادار نمیسازیم تا زمانش را صرف یادگیری بازیها یا متلهای ناشنیده کند.
خانم ثریا قزلایاغ، استاد فقید ادبیات کودک، در مجموعهی نفیسی به نام راهنمای بازیهای ایران، شمار زیادی از بازیهای محلی را فهرست کرده است که بسیاری از آنها برای استفاده در کلاسهای موسیقی به کار میآید.
در یادداشتی دیگر بهطور جداگانه به موضوع متلها و کاربردشان در آموزش موسیقی میپردازیم.